دنیا را براى جز دنیا آفریده‏اند نه براى دنیا و راهگذارى است به جهان فردا . [نهج البلاغه]
امروز: پنج شنبه 03 اسفند 2

ایران در طول تاریخ، گاهی چنان کشور امنی به حساب می‌آمده که مهاجران بسیاری را به خود پذیرفته است. گروهی از این مهاجران پیامبرانی بوده‌اند که ایران را برای زندگی در نظر گرفته‌اند.

در دوران هخامشی‌ها سیل کسانی که در اسارت بخت نصر بوده‌اند به ایران سرازیر شدند که در آن میان پیامبران و بزرگان زیادی دیده می‌شوند.

در زیر اطلاعات پیامبرانی که در ایران مدفون هستند یا احتمال می‌رود که مقبره آنها در ایران باشد ، آمده است:

1- سیم و لام

طبق اعتقادات مردم سمنان و همچنین طبق مفاد کتیبه موجود، دو نفر از فرزندان نوح به نام‌های سام‌النبی و لام النبی در محلی در نزیکی سمنان دفن شده‌اند.

بقعه پیغمبران سمنان در 18 کیلومتری شمال شرقی سمنان بر فراز کوه مرتفعی قرار دارد. برای رسیدن به این بقعه هم از روستای "درجزین" در نزدیکی سنگسر و هم از جاده اصلی سمنان به دامغان (پلیس‌راه) می‌توان انتخاب مسیر کرد.

این جاده خاکی و سنگلاخ است.

2- خالد نبی

اسم کامل این پیامبر، خالد بن سنان عبسی است. ایشان شریعت حضرت عیسی را تبلیغ می‌کردند.

نسب وی به حضرت اسماعیل فرزند ابراهیم (ع) می‌رسد و یکی از پیامبرانی است که به بعثت حضرت محمد (ص) بشارت داده و در دوران فترت می‌زیسته است. دوره فترت به فاصله بین بعثت حضرت عیسی تا بعثت حضرت محمد بن عبدالله اطلاق می‌شود.

بر طبق برخی از آیات و احادیث، در دوران فترت، پیامبری به رسالت مبعوث نشده است. هرچند بر اساس نظر مفسرین، در این مدت چهار نبی از طرف خداوند مامور تبلیغ دین حضرت عیسی شدند که سه نفر از‌ آنان از بنی‌اسرائیل و به نام‌های شمعون، یوحنا، یونس معرفی شده‌اند و چهارمین‌شان عرب بوده و به نام خالدبن سنان عبسی معروف است.

ظاهرا خالد بن سنان معاصر انوشیروان بوده و در سرزمین بنی‌غطفان زندگی می‌کرده است.

روایت است که دختر خالد بن سنان به نام محیاه به محضر حضرت محمد رسیده است

در طایفه عرب به غیر از حضرت رسول و حضرت خالد بن سنان هیچ پیامبری نیست و می‌توان گفت که از بین اعراب فقط این دو نفر به پیامبری برگزیده شده‌اند و بقیه پیامبران از قوم بنی‌اسرائیل هستند.
3-
درباره قبر خالدنبی

مفسر بزرگ حنفی مذهب، شیخ اسماعیل حقی درباره محل قبر حضرت خالدنبی اشاره می‌کند که: قبر خالد نبی در منطقه جرجان و بربلندی کوهی به نام کوه خدا قرار دارد.

آدرس آرامگاه: استان گلستان – شهرستان کلاله – به سمت "قره قوزی سفلی" و "یلی بدراق" – 38 کیلومتری جاده خاکی تا آرامگاه خالد نبی

4- یوشع
بر طبق نظر برخی از تاریخ‌نویسان حضرت یوشع توسط کوروش از اسارت بختنصر نجات یافت و به ایران آمد.

حضرت یوشع در گورستان تاریخی تخت فولاد اصفهان که قدمتش به پیش از اسلام می‌رسد و در خیابان امام سجاد قرار دارد، مدفون است.

محوطه‌‌ای که یوشع نبی در آن دفن است به لسان الارض معروف است.
لسان الارض مکانی است که می‌گویند هنگام عبور امام حسن‌مجتبی(ع) زمین با امام سخن گفت و آمدن دشمن را به اطلاع آن حضرت رساند.

5- شعیای نبی

یکی از پیامبران بنی‌اسرائیل است که نسبتش به حضرت یعقوب می‌رسد. محل سکونت ایشان در بیت‌المقدس بوده و قبل از حضرت زکریا به رسالت مبعوث شدند.

آرامگاه شعیای نبی، جنب امامزاده اسماعیل در حاشیه خیابان هاتف اصفهانی قرار دارد. بر جانب شمالی مرقد شعیای نبی، کتیبه‌ای به خط نستعلیق از دوره شاه سلطان حسین صفوی موجود است که نخستین مسجد بزرگ ساخته شده در اصفهان را مسجد شعیا معرفی می‌کند و نیز حکایت دارد از اینکه مسجد مزبور را ابوالعباس مفتی در دوره خلافت علی بن ابی‌طالب(ع) بنا کرده و آلب ارسلان آن را تعمیر کرده است.

6- حیقوق

هم با تلفظ حیقوق و هم با تلفظ حبقوق وجود دارد.

حیقوق به معنی "در بغل کشیده شده" است. حیقوق این نام را بدان جهت یافت که در طفولیت به علت مریضی از دنیا رفت و حضرت الیاس(ع) او را در بغل گرفت و دعا کرد و از خداوند حیات و زندگی وی را طلب کرد و او زنده شد.
حیقوق نبی یکی از پیامبران بنی اسرائیل و نگهبان معبد سلیمان در اورشلیم بوده و نامش در عهد عتیق آمده است.
حیقوق نبی پس از شعیا نبی به رسالت مبعوث شد.
وی سال‌های درازی در اسارت بختنصر بود و پس از فتح بابل به دست کوروش به همراه دانیال نبی به ایران آمد. او در همدان اقامت گزید و پس از فوت در تویسرکان مدفون شد.
بقعه حیقوق نبی در جنوب غربی شهر تویسرکان واقع شده است.

7- حجی
وی در دوران سلطنت داریوش کبیر می‌زیسته است. در تورات نام آن حضرت "حکی" آمده و به معنای "مسرور" است.
این پیامبر هم زمان با مردخای بوده است.
مقبره این پیامبر در همدان در نزدیکی میدان امام خمینی، داخل بازار در راسته پیغمبر و داخل مسجد پیغمبر قرار دارد.

8- مردخای
مردخای یکی از بزرگان و یا به قولی یکی از انبیای بنی‌اسرائیل است که در زمان خشایارشاه می‌زیسته است و نسبش به حضرت یعقوب می‌رسد.
مردخای نقش زیادی در جلوگیری از قتل عام یهودیان در زمان خشایارشا ایفا کرد و به همین دلیل نزد یهودیان از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است.
آرامگاه مردخای و برادر زاده‌اش در همدان در نزدیکی میدان امام خمینی و در خیابان شریعتی واقع است.

9- قیدار
حضرت قیدار جد سی‌ام حضرت محمد(ص) است.
در تاریخ یعقوبی آمده است: حضرت اسماعیل دوازده پسر داشت که بزرگترین آنها حضرت قیدار بود و پس از وفات حضرت اسماعیل، قیدار نبی مردم را به توحید دعوت می‌کند.
قیدار به معنای سیاه‌پوست است.
مرقد آن حضرت در شهرستان خدابنده (قیدار) از استان زنجان قرار دارد.

10- سلام، سلوم، سهولی، القیا
به نظر این پیامبران همزمان با اصحاب کهف می‌زیسته‌‌اند. زمان مرگشان با یکدیگر متفاوت بوده ولی یارانشان بعد از دفن اولین پیامبر در این مکان، بقیه را هم در کنار او دفن کردند.
مرقد این چهار نبی در خیابان پیغمبریه قزوین قرار دارد.

11- اشموئیل
این پیامبر هم زمان با طالوت و در ارتباط با داستان داوود و جالوت است.
حدود 50 کیلومتری شهر ساوه و در جاده بوئین زهرا مقبره‌ای وجود دارد که به گفته اهالی و برخی مدارک، مرقد مطهر یکی از پیامبران بزرگ الهی به نام حضرت اشموئیل است. مسیر مرقد در جاده‌ای کوهستانی در 9 کیلومتری روستای ورده قرار دارد.
سنگ نبشته‌ای در آنجا هست که مبین حضور ناصرالدین شاه و همراهانش است.

12- دانیال نبی
از انبیای بزرگ الهی است. وی از نسل حضرت داوود و بعثت پیامبر اسلام را پیشگویی کرده است.
لفظ دانیال در زبان عبری به معنای "خدا حاکم من است " به شمار می‌رود.
دانیال نبی همزمان با کوروش کبیر و داریوش اول بوده است.
او از جمله کسانی بود که به دست بختنصر اسیر و در بابل زندانی شده بودند.

13- کوروش
آرامگاهی که در دشت مرغاب(پاسارگاد) مدت‌های مدیدی به نام مقبره مادر سلیمان شناخته می‌شد، اکنون به عنوان آرامگاه کوروش کبیر مورد قبول عامه مردم و بسیاری از کارشناسان است.
این آرامگاه همان وقتی هم که به نام مقبره مادر سلیمان شناخته می‌شد، مورد احترام و پرستش مردم محلی بود و اکنون هم مورد توجه ایرانیان و جهانیان است.
کتابی به نام کوروش کبیر(ذوالقرنین) نوشته ابوالکلام آزاد موجود است که در این کتاب قراین بسیاری آورده شده که کوروش را همان ذوالقرنین قرآن معرفی می‌کند.
نظریاتی که در این کتاب آورده شده نظر بسیاری از علمای اسلامی نظیر علامه طباطبایی را به خود معطوف کرده است تا جایی که ایشان می نویسند:"...کلام ابوالکلام، هرچند بعضی اطرافش خالی از اعتراضاتی نیست، لکن از هر گفتار دیگری، انطباقش با آیات قرآنی روشن‌تر و قابل قبول‌تر است."
از طرف دیگر ، کاملا روشن است که اسم کوروش بارها به عوان ناجی در عهد عتیق آورده شده است.
به این ترتیب شاید کوروش همان ذوالقرنین قرآن باشد. آرامگاه کوروش کبیر در استان فارس، راه اصلی اصفهان به شیراز در منطقه‌ای به نام پاسارگاد قرار دارد.

14- آرامگاه باباولی (قادر مبر)
در دهکده باباولی دیلمان، بنایی است که به آرامگاه قادر پیغمبر شهرت دارد . مطلب زیادی در مورد این آرامگاه و شخصیت‌ مدفون در آن نمی‌دانیم.

15- باحزقیل
در نزدیکی مسجد جامع دزفول بنایی کوچک و ساده قرار دارد که به بقعه باحزقیل، پدر دانیال نبی منسوب است.مطلب بیشتری در این مورد در دست نیست.

16- ارمیای‌نبی
در مقاله‌ای در روزنامه جمهوری اسلامی مورخ 15/9/79 از مدفن پیامبری به نام ارمیای نبی در شمال خرمشهر یاد شده است.
ارمیای نبی در زمان سلطنت یهویاقیم و صدقیا از پادشاهان یهود به رسالت مبعوث شدند.

17- روبین

روزنامه جمهوری اسلامی در مقاله‌ای تحت عنوان "غربت شگفت‌انگیز انبیای سرزمین ما" به قلم آقای فرقانی‌پور در تاریخ 19/9/79 از مدفن پیامبری در میامی (در راه مشهد) به نام روبین یاد می‌کند.
به نوشته لغت نامه دهخدا، روبین یکی از دوازده پسر یعقوب(ع) است.

18- جرجیس

در کتاب "فرهنگ آبادی‌ها و مکان‌های مذهبی کشور" از مدفن جرجیس پیامبر در شهر شوشتر ذکری به میان آمده است.
در جنوب غربی شوشتر روستایی به نام جرجیس است که در جوار آن بقعه ای به نام نبی‌جرجیس وجود دارد.
در اطراف این بقعه بقاع دیگری نظیر روبین، حزقیل، شعیب، شمعون، اسحاق، ادریس و مردخای وجود دارد.
درستی مدفن جرجیس پیغمبر در این مکان محل تردید است و به احتمال زیاد مقبره ایشان در موصل عراق است.

19- روبیل
مرحوم سیدعبدالله جزائری یکی از علمای شوشتر (متوفی 1173 ه.ق) در فصل نهم تذکره شوشتر می‌گوید: مقامات بسیاری از انبیا بنی اسرائیل در حوالی شوشتر و دزفول یعنی نزدیک رودخانه دزفول معروف هستند مانند: اسحاق، شمعون، یعقوب، لاوی، جرجیس و روبیل.
در کتاب الغدیر آمده که قبر روبیل پسر حضرت یعقوب در مصر است.

20- یونس
در کتاب "فرهنگ آبادی‌ها و مکان‌های مذهبی‌ کشور" از مدفن یونس پیغمبر در گناباد ذکری به میان آماده است که صحت آن مورد تردید است.
آرامگاه یونس پیغمبر در موصل عراق است.

21- یعقوب
در کتاب "فرهنگ آبادی‌ها و مکان‌های مذهبی کشور" از وجود مدفن یعقوب پیامبر در گرگان نام برده شده که اطلاعات صحیحی در این مورد وجود ندارد.
در الغدیر آمده است: حضرت یعقوب در مصر رحلت کرد و به شام برده شد.
22-
آرامگاه پیامبرانی که صحت و درستی آنها تایید نشده:
ابراهیم خلیل در سوسنگرد
اسحاق و اسماعیل در جاده دزفول به هفت تپه
ایوب پیامبر در دهکده بندبن لکنای تنکابن
صالح پیامبر در شوشتر
منابع:
1.
شرح احوال حضرت خالد نبی – عبدالرحمن آخوند تنگلی طانا
ترجمه : موسی جرجانی
چاپ و نشر : موسسه فرهنگی انتشاراتی مختوم قلی فراغی – گرگان 1385

2. پیامبران سرزمین ما – عباس صالح مدرسه ‌ای – قم – در راه حق – 1380
3. پژوهشی در زندگی پیامبران در ایران – ولی الله‌فوزی تویسرکانی – دفترا نتشارات اسلامی
4.
بناهای آرامگاهی – پژوهشگاه فرهنگی و هنر اسلامی
5. آرامگاه در گستره فرهنگ ایرانی – دکتر مهدی غروی – سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی

6.کوروش کبیر(ذوالقرنین)ـ تالیف مولانا ابوالکلام آزاد ـ ترجمه باستانی پاریزی ـ تهران ـ نشر علم ـ 1380


 حک شد در خاطر رها در دوشنبه 87/4/17 و ساعت 8:58 صبح | حکاکی شما()

امار قربانیان جنگ در قرن بیستم

 

www.vaghefi.parsiblog.com
 حک شد در خاطر رها در سه شنبه 87/3/7 و ساعت 7:34 صبح | حکاکی شما()

ترجمه خطبه فدکیه

سیدجعفر شهیدی.

شکر بر آنچه که در دل افکند

1. سپاس خداوند را بر آنچه نعمت داده، و شکر بر آنچه که به جهت روشنى و بینایى در دل افکنده، و ستایش به آنچه که از پیش فرستاده است، از نعمتهاى همگانى که پیشاپیش قبل از درخواست و استحقاق بنده آغاز کرده و ریزش نعمتهایى که به فراوانى فرستاده و هر گونه نعمتى که ارزانى داشته است، تعداد آنها از شمار فزون و از پاداش و مزد به دور و نهایتش از دسترسى بیرون است.

مردم را براى فزونى بخشیدن نعمت و اتّصال و تداوم آن به شکرگزارى فرا خواند و از ایشان خواست که به ستایش و حمد حضرتش بپردازند تا نعمتها را برایشان بیش از پیش مقدّر فرماید و دوباره ایشان را به همانند آنها فراخواند.

2. و گواهى میدهم که جز «اللّه» خدایى نیست و یکتایى است که شریکى براى او وجود ندارد، «لااله الااللّه» کلمهاى است که تأویلش را اخلاص قرار داده و پیوندش را در دلها نهاده و در فکر براى تعقّل آن روشنایى ایجاد کرده است، خدواندى که دیدارش براى دیدگان، و توصیفش براى زبانها، و درک چگونگیاش براى وَهْمها ناشدنى است. اشیا را نه از چیزى که قبل از آن باشد، و از نیستى پدیدار ساخت و بدون استفاده از مثال و الگو اشیا را آفرید و به قدرت خویش خلق کرد، و به خواست خود پدید آورد بدون اینکه به آفرینش آنها نیازى داشته باشد و یا در شکل بخشیدن به آنها فایدهاى برایش باشد، جز اینکه حکمتش را پایدار و بر طاعت و قدرتش دیگران را آگاه و براى آفریدگانش موجب تعبّد و بندگى و براى دعوتش موجب سرفرازى باشد.

پس از آن، برطاعت و گوش فرا دادن آنان ثواب را مترتّب و بر نافرمانیشان عقاب و کیفر را نهاده تا بندگانش را از خشم خود باز دارد و به سوى بهشت فرا خواند.

پدرم بنده و رسول اوست

3. و گواهى میدهم که پدرم محمّد صلی الله علیه وآله وسلم ، بنده و رسول اوست، پیش از آنکه به او مأموریّت دهد، وى را برگزید و برترى و شرافت بخشید و قبل از پدید آوردنش او را نام نهاد و قبل از آنکه او را مبعوث کند، او را برگزیده است؛ در آن هنگام که آفریدگان در پس پرده غیب مکتوم و در پشت پردههاى ترسناک نگهدارى شده و در کنار مرز نیستى به سر میبردند. چون خداوند نتیجه و پیامد کارها را میدانست و به رویدادهاى روزگاران احاطه داشت و به زمان وقوع مقدّرات و کارهاى شدنى آشنا بود.

4. خداوند او را براى اتمام و اکمال فرمانش و اراده حتمى بر اجراى احکام و دستوراتش و لازمالاجرا بودن مقدّرات و قوانین حتمى خود مبعوث کرد، آن حضرت امّتها را با اینکه داراى ادیانى بودند، به حالت پراکنده و فرقه فرقه مشاهده فرمود، در حالى که اطراف آتشهاى برافروخته خود را گرفته بتهایشان را میپرستیدند و با اینکه فطرتاً خداوند را میشناختند، منکر او بودند. خداوند گمراهى و تاریکیهاى درونى ایشان را به وجود حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم روشن و از دلها ابهامات و تیرگیها و مشکلات ذهنى و کج فهمیها را زدود، با برداشتن پردهها و حجابها از جلو چشم آنان، به چشمان ایشان روشنى بخشید و در بین مردم براى هدایت و راهنمایى به پاخاست و آنان را از گمراهى و تباهى نجات داده و از کورى و نابینایى رهانید و بینش و بینایى بخشید، به دین استوار راهنماییشان ساخته به راه راست هدایتشان فرمود.

5 . آنگاه خداوند او را با مهربانى و با در نظر گرفتن آنچه که مصلحت او بود، و رغبت و ایثار خویش قبض روح کرد و محمّد صلی الله علیه وآله وسلم از رنج و زحمت این دنیا آسوده گشت، فرشتگان نیکوکار اطرافش را گرفته، خشنودى پروردگار بخشاینده شامل حالش شد و در همسایگى خداوند فرمانرواى مقتدر به سر میبرد. درود خداوند بر پدرم، پیامبر خدا و امین او بر وحى و برگزیده و منتخب او از بین آفریدگانش و فرد مورد پسند و خشنودى او و سلام و رحمت و برکات خداوند بر او باد.

آنگاه حضرتش روى به اهل مجلس کرده فرمود:

آن کتاب ناطق الهى

6 . شما اى بندگان خدا! مخاطبان و مسؤولان مستقیم امر و نهى الهى و حاملان دین و وحى او و امینهاى خداوند بر خویشتن و رسانندگان دین خدا به دیگر امّتها هستید. حقّى از خداوند بر گردن شماست. خداوند را در بین شما عهد و قرارى است که در نزد شما گذارده، و بازماندهاى است که بر شما به خلافت و نیابت خود برگزیده است و آن کتاب ناطق الهى و قرآن راستین، نور درخشان و چراغ تابناک است، دیدگاههایش مستدلّ و روشن، اسرارش آشکار در نزد اهل آن و ظواهرش درخشان است، پیروانش مورد غبطه دیگران و پیرویاش راهبر به سوى بهشت برین، و تلاوت آن موجب رهایى است. به وسیله آن به حجّتهاى روشن الهى میتوان دست یافت و دستورات واضح، حرامهایى که از آن برحذر شدهاید، دلایل روشن، براهین کافى، فضیلتهاى مستحبّى، امور جایز که موهبتى است (از سوى خداوند بر شما)، و نیز قوانین مکتوب خداوندى از طریق آن (قرآن) حاصل میشود.

تقوا پیشه کنید

7. پس خداوند ایمان را موجب پاکى شما از شرک، نماز را موجب تنزیه و پاکى شما از (آلودگی) تکبّر، زکات را باعث تزکیه و طهارت روح و روان از آلودگى گناهان از جمله بخل و رشد و فزونى در روزى، روزه را موجب پایدارى اخلاص، حج را باعث استوارى دین، دادگرى را موجب انسجام و تقویت دلها و اطاعت و پیروى از ما را باعث نظم و آسایش ملّت، رهبرى و پیشوایى ما را موجب امان از جدایى و تفرقه، جهاد را عزّت و شکوه اسلام، صبر و پایدارى را کمکى بر استحقاق و شایستگى پاداش، امر به معروف را به مصلحت عامّه مردم، نیکى به پدر و مادر را سپرى از خشم پروردگار، پیوند و پیوستگى با ارحام و خویشاوندان را موجب کثرت جمعیّت، قصاص را موجب جلوگیرى از خونریزیها، وفاى به نذر را موجب قرار گرفتن در معرض آمرزش، پرهیز از کمفروشى را موجب عدم زیان و ورشکستگى، نهى از آشامیدن شراب را به خاطر پاک بودن از پلیدى، دورى جستن از قذف (تهمت نارواى جنسی) را انگیزهاى براى جلوگیرى از لعن و نفرین، پرهیز از دزدى را موجب حفظ عفّت و پاکدامنى قرار داد و خداوند شرک ورزیدن نسبت به خود را از آن جهت حرام فرمود که بندگان در بندگى خود نسبت به ربوبیّت او اخلاص پیشه کنند، «پس از خداوند بدان گونه که شایسته است، پرهیز داشته باشید و تقوا پیشه کنید و جز در حال مسلمانى از دنیا نروید!» و خدا را در آنچه که شما را بدان امر میکند و آنچه که نهى میکند، فرمانبردارى کنید! زیرا فقط «بندگان بینا و دانا از خداوند خوف و ترس دارند

من فاطمه هستم

8 . آنگاه فرمود: اى مردم! بدانید که من فاطمه هستم و پدرم حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم میباشد. سخنانى حساب شده و داراى آغاز و انجام میگویم، بیهوده و یاوه سخن نمیگویم و کارى که انجام میدهم، درست است و ناروا نیست: «پیامبرى از خود شما برایتان آمد، آنچه که شما را به زحمت میانداخت، بر او دشوار بود، نسبت به خیر و صلاح شما تمایل شدید داشت و به ایمان آورندگان مهربان و دلسوز بود» اگر حسب و نسب او را بدانید و بشناسید او را پدر من مییابید، نه پدر هیچ یک از زنان شما، و برادر پسر عموى من و نه برادر پسر عموى هیچ یک از مردان شما، و چه بسیار خوب شخصیّتى است که انسان منسوب به او باشد. درود خداوند بر او و خاندانش باد! آن حضرت رسالت خویش را ابلاغ و بیم و انذار و اندرز خود را اظهار و از مسلک و روش مشرکان برکنار بود، کمر آنان را شکست و گردن فرازان را سرکوب کرد تا اینکه جمع ایشان شکست خورده پا به فرار گذاشتند، شب پرده سیاهش را از چهره صبحگاهان به یک سو زد و حق و حقیقت راستین آشکار شد، رهبر دین لب به سخن گشود و هوى و هوس شیاطین فرو نشست، فرومایگان منافق نابود شدند و گرهها و عقدههاى کفر و اختلاف گشوده شد و منحل گشت، شما به همراهى گروهى از سپیدرویان پاک نهاد (پارسایان آبرومندى که از شدّت خویشتندارى و گرسنگى روزه سپیدروى و رنگ پریده بودند) گویاى کلمه اخلاص شدید و حال آنکه بر لب پرتگاه گودال جهنّم بودید. به خاطر ضعف و ناتوانى شما، هر کس که از راه میرسید، میتوانست شما را نابود کند، جرعهاى براى هر تشنه و طعمهاى براى هر گرسنه و آتش گیره هر شعلهاى بودید، زیر پاى دیگران له شده بودید، آبهاى گندیده میآشامیدید و برگ درختان میچیدید، ذلیل و توسرى خور بودید، و «از آن وحشت داشتید که دیگران از اطراف به شما هجوم آورند».

آستین همّت بالا زد

9. خداوند تبارک و تعالى شما را به حضرت محمّد صلی الله علیه وآله وسلم از آن گرفتاریها نجات داد، پس از همه مقدّمات و بعد از آنکه به مردمان بیباک و بیشخصیّت عرب و سرکشان و طاغیان اهل کتاب گرفتار شد، «هرگاه که آتشى براى جنگ برافروختند، خداوند آن را خاموش کرد» و یا اگر شیطان خواست سرکشى کند و یا زورگویى از مشرکین خودى نشان دهد برادرش علی را به کام آنها میفرستاد، او دست از درگیرى و جنگ برنمیداشت مگر اینکه آنان را گوشمالى داده شرارههاى آن آتش را با شمشیر خود خاموش میکرد، او در راه خدا رنج دیده و در انجام دستوراتش کوشا و به رسول خدا نزدیک و نسبت به اولیاى خدا سرور بود. آستین همّت را بالا زده، خیرخواه، کوشا و در پیگیرى کار تلاشگر و ساعى بود و شما (در همان شرایط) در آسایش و رفاه به سر میبردید، به فکر خود بودید و از نعمتها بهرهمند، آسوده و بیخیال در کمین ما نشسته که اوضاع چگونه میچرخد (و کى علیه ما خواهد شد) و گوش به زنگ، در آنجا که قرار آسایش بود، زودتر از دیگران بر زمین نشسته و آن هنگام که جنگ و کشتار میشد، پا به فرار میگذاشتید.

بر غیر شتر خود داغ زدید

10. هنگامى که خداوند براى پیامبرش خانه پیامبران و جایگاه برگزیدگانش را انتخاب کرد، در بین شما کینه پنهان در پسِ نفاق آشکار و جامه دین فرسوده گشت. گمراهان خموش به نطق آمدند و فرومایه پست ظهور کرده به صحنه آمد و سرکرده تبهکاران همچون شتر بزرگ گله شتران خروش بر آورده در میدانهاى شما دُم عَلَم کرده جولان داد. شیطان سرش را از گریبان خود در آورده شما را به سوى خویشتن فرا خواند، شما را این چنین یافت که دعوتش را اجابت کرده فریب او را خوردهاید، پس به آزمایش شما پرداخته از شما خواست که به دستوراتش قیام کنید. پس شما را بیوزن و ناچیز دید. تحریکتان کرد، زود به خشم آمدید. نتیجه آن شد که بر غیر شتر خود داغ زدید و به آبشخورى که حقّ دیگرى بود، وارد شدید مقام خلافت و ولایتى را که حقّ دیگرى بود، غصب کردید این تغییر و تحریف به هنگامى انجام شد که چیزى از دوران رسول خدا نگذشته، و زخم به استخوان رسیده گسترش کرده، و جراحت بهبود نیافته و هنوز پیامبر دفن نشده است شما شتاب کرده وانمود کردید که خوف فتنه و آشوب میرود. آگاه باشید که خود در فتنه سقوط کردهاید و دوزخ، کافران را احاطه کرده است.

چه بیراهه میروید؟!

11. پس دور است از شما، شما را چه شده است؟ و به کجا میروید و چه بیراهه میروید؟! در حالى که کتاب خداوند پیش روى شماست، مسایلش روشن، دستوراتش درخشان، نشانههاى آن روشن و منوّر، محرمات و نواهیاش آشکار و فرامینش واضح است، شما آن را پشت سر انداختهاید، آیا تصمیم دارید از آن دست برداشته چشم پوشى کنید؟ و یا میخواهید برخلاف آن حکم نمایید؟ که این براى ستمگران جایگزین بدى است و هر کس دنبال دینى غیر از اسلام برود، هرگز از او پذیرفته نیست و در آخرت از زیانکاران است. پس شما صبر نکردید که سرکشى این فتنه فرو بنشیند و گرفتن مهار این ستور رمیده آسان گردد و شروع به برافروختن شعلهها و جرقّههایش کرده سپس باد آن را فراگرفت و آواى شیطان گمراهکننده را پاسخ مثبت داده در پى خاموش کردن انوار درخشان دین نورانى و نابود کردن سنتّهاى پیامبر برگزیده برآمدید، وانمود کردید که کف روى شیر را میگیرید، در حالى که تمامى شیر را نوشیدید جز آنچه که در دل داشتید، بر زبان جارى کرده و نسبت به خاندان پیامبر دورویى و نفاق به خرج دادید، در همان حالى که در کمین ایشان و غصب حقّ آنان بودید. ما در مقابل شما همچون کسى که دستش بر لبه کارد گذاشته شده و یا نیزهاى در امعاء و احشایش فرو رفته، صبر و پایدارى میکنیم. شما پنداشتهاید که ما را ارثى نیست، «آیا از دستورات دوران جاهلیّت پیروى میکنید؟ براى مردمى که باور دارند،

چه کسى از خداوند بهتر دستور میدهد و داورى میکند؟» آیا نمیدانید؟ آرى بلکه بر اینان به سان خورشید درخشان روشن است که من دختر پیامبرم.

تو مطلب ناروایى گفته اى

12. اى مسلمانان! آیا من نسبت به گرفتن ارث خود باید مغلوب شوم؟ اى پسر ابیقحافه! آیا در کتاب خداوند آمده است که تو از پدرت ارث ببرى و من از پدرم ارث نبرم؟ تو مطلب ناروا و سخن نامناسبى گفتهای. آیا عمداً کتاب خدا را کنار گذاشته و پشت سرتان انداختهاید در آنجا که گوید: «سلیمان از داوود ارث برد.» و در آنجا که داستان یحیى بن زکریّا را بازگو میکند و میگوید: «پروردگارا! از سوى خودت جانشینى به من ببخش که از من و از خاندان یعقوب ارث ببرد!» و نیز فرموده: «خویشاوندان برخى نسبت به برخى دیگر در کتاب خداوند اولى و مقدّم میباشند.» و نیز فرموده: «خداوند درباره فرزندانتان به شما سفارش میکند که پسر دو برابر دختر سهم ببرد.» و نیز فرموده: «اگر مالى را از خود برجاى گذاشت براى پدر و مادر و خویشاوندان به گونه خیر و شناخته شده و معروف وصیت کند و این براى پرهیزکاران کارى درست و شایسته است.» شما پنداشتهاید که من بهره اى نداشته از پدرم ارث نمیبرم و هیچ رابطه و پیوندى بین ما نیست.

این شما و این فدک

13. آیا خداوند اختصاصاً براى شما آیه اى فرستاده که پدرم را از آن قانون کلّى ارث استثنا کرده باشد؟ و یا اینکه میگویید اهل دو ملّت از یکدیگر ارث نمیبرند و من و پدرم اهل یک ملّت و آیین نیستیم؟!

و یا شما خود را نسبت به عامّ و خاصّ قرآن از پدر و پسر عمویم داناتر میدانید؟! پس این ـ شما و این فدک که ـ همچون شتر مهار کشیده و بار کرده در اختیار شما باشد و روز واپسین و رستاخیز تو و آن (فدک) با هم روبرو خواهید شد حساب پس میدهى خداوند بهترین داور، محمد بهترین رهبر و قیامت هنگامه وعده و قرار است. در آن روز زیانى که نمودهاید، مشاهده خواهید کرد و در آن هنگام پشیمانى سودى ندارد، «هر رویدادى را جایگاهى است به زودى خواهید دانست که بر چه عذابى خوارکننده فرود آمده شکنجهاى پایدار وارد خواهد شد همچون قصه گناهکاران نوح هم غرق میشوید و به هلاکت میرسید و هم عذابى جاودانه در انتظارتان است».

آنگاه فاطمه علیهاالسلام به سوى انصار نظر افکنده فرمود:

چه بیدرنگ خفتید

14. اى گروه جوانمردان، و اى بازوان آیین و یاران اسلام! این چشم پوشى چیست که در حقّ من روا میدارید و چرا چنین خواب و بیخبرى نسبت به ستمى که بر من شده، از خود به خرج میدهید؟

آیا رسول خدا! پدرم نبود که فرمود: احترام و تکریم انسان در فرزندانش حفظ و نگهدارى میشود. چه زود بود این کارى که کردید، و چه بى درنگ در غفلت خفتید، شما توان آن را دارید که خواسته ام را برآورده سازید و آنچه را که میخواهم و در نظر دارم، انجام دهید آیا میگویید محمد صلی الله علیه وآله وسلم از دنیا رفت؟ پس رویداد مهمّى بود که شکافش گسترش یافته و رخنه در آن افتاده و به هم پیوستنش دشوار گشته است. از غیبت او روى زمین تیره و در مصیبتش ستارگان بیفروغ و آرزوها نومید، کوهها فروریخته، حریم او بیارزش گردیده و با رحلتش احترام او از بین رفته است. به خدا سوگند، این است بلاى بزرگ و مصیبت عظیمى که بلایى همانند آن نیامده و مصیبتى نازل نگشته است. کتاب خداوند متعال پیش از این بر در خانه شما هر صبح و شام فریاد برآورده مرتّب خوانده میشد، به صورتى بلند و رسا و بر شما تفهیم میشد و آنچه که بر پیامبران پیش از او وارد شده، بر شما تلاوت میشد. حکمى قطعى و مسلّم و دستورى حتمى و محکم است که خداى فرموده: «محمد فرستادهاى است که پیش از او نیز فرستادگانى آمدهاند. آیا اگر بمیرد و یا کشته شود شما به گذشته خود بر میگردید؟ و مرتد مى شوید و هر کس به گذشته خود بر گردد هرگز زیانى به خداوند وارد نیاورده است. و به زودى خداوند سپاسگزاران را پاداش خواد داد».

به کدام سمت منحرف شدید!

15. اى واى، اى قوم اوس و خزرج (فرزندان قیله دختر کاهل)! آیا میراث پدرم بلعیده شود در حالى که شما مرا میبینید و صداى مرا میشنوید و آغاز و فرجام کار به شما بر میگردد و زمام امور در دست شماست؟! آواى ستمدیده شما را احاطه کرده و از هر جهت از قضیّه آگاهید، شما هم نفرات و هم توان و نیرو دارید، ابزار و وسایل در دست شما و اسلحه و تجهیزات در اختیارتان است، فریاد ستمدیده را میشنوید و پاسخ نمیگویید و آه و نالهاش به گوشتان میرسد و به فریادش نمیرسید با اینکه مشهور به رزم آورى و معروف به خیر و صلاحید، برگزیدگان جامعه و اشراف قومید، شما با اعراب جنگیده و رنج و زحمت بسیارى متحمّل شدهاید، با امّتها درگیر شده گردن فرازان را بر زمین زدید، نه ما دست بردار بودیم نه شما، همیشه و در هر حالتى هم دستورى که به شما دادیم، پیروى کردید تا اینکه سنگ آسیاى اسلام به گردش آمده روزگاران به ثمر رسید، شرک از خروش ایستاد، طغیان تهمت و ناروا فرو نشست، و آتش کفر به خاموشى گرایید، آشوب و فتنه آرام و نظام دیانت منسجم گردید، پس از روشنى و وضوح راه به کدام سمت منحرف شده و بعد از آشکار شدن حق چه چیزى را میخواهید پنهان کنید؟! پس از آن که قدم برداشتهاید چرا میلغزید و به عقب برمیگردید؟ و پس از ایمان چرا مشرک میشوید؟! «آیا با مردمى که پیمانهاى خود را شکسته و براى بیرون کردن پیامبر تصمیم گرفته اند، نمیخواهید بجنگید با آنکه جنگ را آغاز کرده اند؟ آیا از آنان میترسید، با اینکه خداوند، سزاوارتر است که از او بترسید اگر ایمان آورده و دین را باور کرده اید؟»

این شما و این شتر خلافت

16. آگاه باشید! من شما را چنین میبینم که به رفاه طلبى و زندگى راحت متمایل گشته و آن کس را که سزاوارتر به زمامدارى بود، دور ساخته و به راحتى و آسایش روى آورده از تنگدستى و فقر رهایى جسته و گسترشى یافتهاید و آنچه را که فرا گرفتهبودید، کنار گذاشته و آنچه را که برایتان گوارا بود، از گلو بیرون انداختید. «پس اگر شما و تمامى کسانى که در روى زمین زندگى میکنند، کافر شوید بدانید که خداوند بینیاز و ستوده است». آگاه باشید! آنچه را که گفتم، با آگاهى کامل نسبت به انگیزه یارى نکردن شما و نیرنگ و حقّه بازیهاى شما بود که دلهایتان را فرا گرفته و با قلب و روحتان در هم آمیخته است.این سخنان، خروشى بود که از جان بر آمد و آهى بود که از خشم و غیظ من برخاسته از بیتابى و توانفرسایى من حکایت میکرد، شکوه از دلتنگى کرده بدین وسیله اتمام حجّت نمودم، پس این شما و این شتر خلافت. بر آن سوار شده بتازید؛ اما بدانید که پشتش زخمى، پایش لنگان، ننگ و عارش جاودان، و نشان خشم الهى بر آن خورده و رسواییاش همیشگى، و به آتش جانگداز و سوزان الهى متصل است که بر دلها اثر میگذارد و لهیب آن جانسوز است و نه مانند آتش دنیا که فقط ظاهر را میسوزاند و به قلب و روح کارى ندارد، آنچه را که انجام دهید، پیش روى پرودگار بوده و او ناظر و بیناست «و به زودى ستمگران خواهند دانست که به چه جایگاهى بازگشت میکنند.» من دختر پیامبر هشدار دهنده شمایم که از عذاب سرسخت پیش رویتان شما را بیم میداد. «پس هر کارى که میخواهید انجام دهید که ما هم کار خود را انجام خواهیم داد و چشم به راه باشید که ما هم منتظریم

سخنان حضرت فاطمه زهرا علیهاالسلام که بدینجا رسید، ابوبکر چنین پاسخ داد:

اى دختر رسول خدا! پدرت نسبت به مؤمنان مهربان بود و با بزرگوارى رفتار میکرد، دلسوز و با محبّت بود، نسبت به کافران همچون عذابى دردناک و کیفرى بزرگ بود. ما اگر بخواهیم کسى را به او نسبت دهیم جز تو هیچ یک از زنان را دختر او نمیدانیم و برادر شوهر تو بود و کس دیگرى (افتخار) برادرى وى را کسب نکرد. او را بر دیگر خویشاوندان خود ترجیح داده و در هر کار مهمّى یارى میکرد.

شما را فقط سعادتمندان دوست میدارند و جز افراد شقیّ و بدبخت کسى با شما دشمنى نمیکند، شما خاندان پاک حضرت رسول و برگزیدگان منتخب خدا میباشید. شما راهنماى ما به سوى خیر و رهبر ما به سوى بهشت هستید. و تو اى بهترین زنان و دختر بهترین پیامبران! در گفتارت صادق و در تیزهوشى و خردمندى سابقهدار میباشى، حقّ تو از تو گرفته نشده و گفتارت را کسى تکذیب نکرده، و به خدا سوگند که من از نظریّه و رأى رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم تجاوز نکرده ام. آن حضرت فرمود: «از ما گروه پیامبران کسى ارث نمیبرد و طلا و نقره و ملک و املاکى از خود به ارث نمیگذاریم، بلکه کتاب، حکمت، دانش و نبوت را به یادگار و ارث میگذاریم، هر آذوقهاى که از ما بازماند، به ولیّ امر بعد از ما مربوط میشود که هرگونه صلاح دید، حکم کند.» ما آنچه را که شما در نظر دارید، در راه خرید اسلحه و ساز و برگ جنگى خرج کردهایم تا با وسیله آنها مسلمانان با کافران همآورد باشند و به جهاد علیه آنان برخاسته با سرکشان و یاغیان و تبهکاران مبارزه کنند، در این تصمیم گیرى عموم مسلمانان شرکت داشته اجماع کردهاند و این تنها من نبودهام که تصمیم گرفته باشم و نسبت به این نظریه استبداد رأى نداشتهام. این موضع من است و این اموال من در اختیار توست، چیزى را از تو دریغ نداشته نمیخواهیم اندوخته کنیم و به تو ندهیم. تو بانوى زنان امّت پدرت و شجره طیّبه نسبت به فرزندانت میباشی. از تصرّف در اموالت جلوگیرى نشده است و از اصل و فرع سرمایهات چیزى کاسته نمیشود. در آنچه که در اختیار شخص من است و از اموال من به شمار میآید، هر دستورى که بفرمایید اجرا میشود. آیا شما صلاح میدانید که من در این مورد خلاف دستور پدرت حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم عمل کنم؟!

حضرت علیهاالسلام در پاسخ ابوبکر چنین فرمود:

بهانه هاى دروغین

17. پاک و منزه است خداوند! هیچ گاه رسول خدا از کتاب خدا روى گردان و نسبت به احکام او مخالف نبود، بلکه پیرو قرآن و سوره هاى آن بود. آیا شما بر نیرنگ و فریب اجماع کرده بهانههاى دروغین بر او بستهاید؟ این کار شما پس از رحلت آن حضرت، مانند همان فتنهها و غائلههایى است که در زمان زنده بودن آن حضرت براى هلاکتش انجام میشد. این کتاب خدا که داورى دادگر است و بیان آن حلّ و فصل میکند دعوى ما را که میفرماید: درخواست زکریا از خداوند آن بود که به او فرزندى بدهد و گفت: آن فرزند «وارث من و آل یعقوب باشد.» و یا در جاى دیگر میفرماید: «سلیمان از داود ارث برد.» بنابراین خداوند متعال در آنچه که توزیع و تقسیم کرده، سهم هر کسى را تعین و مقدار واجب و حتمى از میراث را مشخص ساخته است، سهم پسران و دختران را به گونهاى واضح و روشن بیان داشته، بهانه جویى یاوه سرایان را باطل ساخته و از بدگمانى و شبهه افراد وامانده در آینده جلوگیرى نموده است. نه، چنین نیست، «بلکه شما خودتان را گول میزنید و نفوس شما کارى قبیح را برایتان با جلوهاى زیبا نمایش داده است. و من بردبارى و صبرى نیکو و جمیل خواهم کرد و بر آنچه که شما توصیف میکنید، از خداوند کمک میجویم

ابوبکر با شنیدن این فرمایش، چنین گفت: خداوند و رسولش راست گفتهاند و دختر پیامبر نیز درست میگوید. تو معدن حکمت و جایگاه هدایت و رحمت رکن دین و سرچشمه برهان و دلیل میباشى، حق گویى تو را بعید نمیشمرم و سخنانت را ناروا نمیدانم. اینک این مسلمانانند که میتوانند بین من و تو داورى کنند. آنچه را که برعهده گرفتهام، اینان بر گردنم انداختند و به اتّفاق و هماهنگى ایشان آنچه را که به دست گرفته ام عهده دار گشته ام. نه زور گفته ام و نه استبداد داشته و نه تنها خود تصمیم گرفته ام. اینان بر این کار گواه و شاهدند.

حضرت علیهاالسلام روى به مردم کرده فرمود:

چه بد موضعى گرفتید

18. اى مردمى که شتابان به گفتار باطل روى آورده کار زشت زیانبار را با دیده اغماض نگریسته و آن را پذیرفته اید! «آیا در قرآن اندیشه نمیکنید یا اینکه قفل بر در دلهایتان است؟» نه چنین نیست، بلکه کارهاى زشتتان بر دلهایتان نقش بسته، جایى براى خیراندیشى و تفکّر صحیح باقى نگذاشته است گوشها و چشمهایتان را فرا گرفته است و چه بد جایى برگشتید و چه بد موضع گرفتید، به بد چیزى اشاره کردهاید و به معاوضه نامناسب و بدى رضا داده اید. به خدا سوگند، هنگامى که پرده ها به یک سوى زده شود، بارش را سنگین و پیامدش را خطرناک خواهید یافت و زیان و ضرر به دنبال خواهد داشت «و از پروردگارتان آنچه را که حساب نمیکردید و به ذهنتان نمی آمد، برایتان آشکار خواهد شد و در آن هنگام آنها که بر باطل هستند، زیان خواهند دید.»(1) (2)

پاورقیها:

1. و 2- زندگینامه فاطمه زهرا علیهاالسلام ،


 حک شد در خاطر رها در دوشنبه 87/2/30 و ساعت 8:10 صبح | حکاکی شما()
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
 لیست کل یادداشت های این وبلاگ
زنجیره عشق
مدیریت بهره وری
[عناوین آرشیوشده]

بالا

طراح قالب: رضا امین زاده** پارسی بلاگ پیشرفته ترین سیستم مدیریت وبلاگ

بالا